قرآن و حقوق انسان .
عصر رنسانس، عصر جدا انگاري علم و دين و تفكيك قلمروهاي آن دو است. در اين دوران، بسياري از دانشمندان و متخصصان غرب به ويژه آنان كه از برخورد نادرست ارباب كليسا با نخبگان علميناخشنود بودند به نسبت سنجي ميان علوم مختلف با دين پرداختند. يكي از مسائل كه در اين عصر مورد توجه قرار گرفته مساله حقوق انسان و علم حقوق و نسبت آن با دين و گزارههاي ديني بود. عده اي از حقوقدانان ميگفتند: قلمرو دين محدود به مسايل آن جهاني و آخرت انسانها بوده و نسبت به مسائل دنيوي و مشكلات و نابسامانيهاي آن ساكت است. گروسيوس هلندي از حقوقدانان بر جسته قرن هفدهم در اين باره ميگويد (خداوند به اعمال و كردار مخلوقات كاري ندارد.)1 سيطره دانش غربي از يك سو، و بهره گيري شرقيان از دستاوردهاي فريبنده آنان از سوي ديگر، و جيره خواري شرقيان بر سر سفره پر زرق آنان، سبب شد تا باور جدايي دين از حقوق بشر در ميان مسلمانان و به خصوص حقوقدانان مسلمان نيز رسوخ يابد و گروهي معتقد شوند كه اسلام هيچ سيستم و نظام حقوقي ندارد، چرا كه اين حقوق آناندازه ارزشمند و پر ارج نيست تا خداوند در آن دخالت كند، و اگر هم …